رگـــــــ بـارون...

شبــــــــ نوشــــــــــــته های دلـــــــــــــــم

مداد رنـــــــــــــــــگی . . .

همه مدادرنگی هامشغول یه کاری بودندجزمدادسفید،هیچکی بهش کاری نمیدادیه شب که همشون توی سیاهی کاغذگم شده بودندمدادسفیدتاصبح کارکرد،ماه کشید...مهتاب کشید...انقدرستاره کشیدکه کوچیک وکوچیک وکوچیکترشدصبح جای خالیش توی جعبه مدادرنگی باهیچ رنگی پرنشد/تقدیم به توکه جای خالیت توجعبه دل من باهیچ رنگی پرنمیشه

[ چهار شنبه 15 بهمن 1393برچسب:مداد,مهتاب,عشق, ] [ 23:6 ] [ ملینا ] [ ]